دردم گرفت ....
و من زباله ای را در سرمای زمستان در کوچه ای تنگ
و تاریک بروی زمین انداختم و دیدم که فردای آن روز
قامت نقاش باشیِ مو سفید شهر با جامه ای به رنگ
سبز و نارنجی به سبب کار من خم می شد .
و من از کار خودم دردم گرفت.....
آپلود نامحدود عکس و فایل |
ارسال توسط MASTER
آخرین مطالب